جدول جو
جدول جو

معنی تنقیه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

تنقیه شدن
(اِ کَ دَ)
پاک شدن و صاف گشتن. (ناظم الاطباء). پاک شدن روده از پلیدی و قنات از گل ولای براثر تنقیه کردن. رجوع به تنقیه و تنقیه کردن شود
لغت نامه دهخدا
تنقیه شدن
صاف گشتن
تصویری از تنقیه شدن
تصویر تنقیه شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ کَ دَ)
آگاه شدن و سیاست شدن و بیدار شدن ازغفلت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
محقق گردیدن. بی گمان شدن. آشکارا شدن و به حقیقت پیوستن:
تحقیق شد که ناصرخسرو غلام اوست
آنکو بگویدش که دو گوهر چه گوهرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
واقع شدن و قرار گرفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خالی شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ گُ تَ)
پاک و پاکیزه و صاف کردن. (ناظم الاطباء) :
سبح ﷲ هست اشتابشان
تنقیۀ تن می کند ازبهر جان.
مولوی.
رجوع به تنقیه شود، مسهل خوردن و اماله کردن. (ناظم الاطباء). حقنه کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وارد کردن داروهای مایع و مخصوص در داخل رودۀ بزرگ از راه مقعد جهت پاک کردن روده از پلیدی و غایط دیرمانده و فسادانگیز. و رجوع به تنقیه شود، لاروبی کردن قنات جهت باز شدن چشمه های آب و سهل گردیدن جریان آن. رجوع به تنقیۀ قنات شود
لغت نامه دهخدا
(اُ زَ دَ)
مسهل دادن و حقنه دادن. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ دَ)
در اصطلاح بعضی بمعنی قبول کردن و راضی شدن است، مانند تن دردادن به خلاف تن زدن که از کاری تفره (طفره) زدن است و خاموش شدن. (انجمن آرا) (آنندراج). قبول کردن و راضی شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخلیه شدن
تصویر تخلیه شدن
خالی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیه شدن
تصویر تشبیه شدن
همانند شدن بچیز
فرهنگ لغت هوشیار
گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دنبال شدن، پی گیری شدن، تحت تعقیب قرارگرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بازداشت شدن، حبس شدن، زندانی شدن، ضبط شدن، مصادره شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برداشت شدن، درک شدن، فهمیده شدن، ارزیابی شدن
متضاد: تلقی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد